او کاریکاتوریست پرکاری است، که مثل اغلب کارتونیستها، قلم و کاغذ را لحظهای از خودش دور نمیکند. طرح زدنهای متوالی برای پیدا کردن سوژه اصلی و اینبار نمایشگاهی از همان طرحهایی که روزگاری قربانی سوژه اصلی شده و دور انداخته میشدند.
چندی پیش که برای گفتوگویی کامبیز درم بخش را دیدم، کتاب تازهای در دست انتشار داشت و نمایشگاهی در آستانه برگزاری. نمایشگاهی از دلقکهایش، که با آن دماغهای قرمز و کلاههای شل و وارفته، انگار نوید میداد که باید بهزودی منتظر دیدن کارهای جدیدتری از او باشیم. کارهایی که احتمالا هیچ کدام انتظارش را نداشتیم. حالا یک سالی از نمایشگاه «دلقک ها» گذشته و کامبیز درم بخش، با چند کتاب تازه منتشر شده و مجموعهای از گربهها و جغدهایش در گالری هفت ثمر از بازدیدکنندههایش استقبال میکند.
بازدیدکنندههایی که هر قدر هم اخمو باشند و افسرده، نمیتوانند از دیدن گربهای که لم داده، نگاهش به گذشتههای دور خیره شده و یاد دوران خوش مجردی اش را میکند، لبخند نزنند. دیدن گربههای خیابانی با آن موهای ژولیده و خانواده خوشبختی از گربهها، با گونههای سرخ و چهرههای مهربان و ترگل وورگل، در کنار هم، طنز شیرینی را عرضه میکنند. همه اینها باید هنرمند پر جنب و جوشی را به ذهنتان بیاورد و به کلی از یادتان ببرد که دوستان درم بخش، او را مردی آرام با کاریکاتورهای سیاه میخوانند. اما او هنوز هم همان مرد ساکتی است که در ظاهر فاصله بسیاری با طرح هایش دارد.
در گالری هفت ثمر، طی دو هفته گذشته، همه چیز رنگ و بوی خوشحالی، لبخند و شیرینی داشت. جغدهایی که اصلا شوم بهنظر نمیرسیدند. گربههایی که هوس اذیت کردنشان به ذهن هیچ بنی بشر حیوان آزاری خطور نمیکرد بر دیوارهای گالری آویزان بودند و گنجشک کوچکی در نهایت صلح و دوستی بر دم گربه خندانی نشسته بود. آدمهایی که میآمدند، با آقای کارتونیست حرف میزدند و او با آن حرکات آرام، صدای آهسته و قدم زدنهای با طمانینه اش، با آنها درباره کارها حرف میزد. همه از دیدار او، در کنار آثار جدیدش، راضی بهنظر میرسیدند.
درم بخش، خود، معتقد است در زمانهای که دیدن کشتارهای مردم فلسطین و لبنان و شنیدن اخبار فجیعی از زندگی اسفبار مردم در عراق و افغانستان، روح هر آدمی را آزار میدهد، در دورانی که خواندن روزنامهها و دیدن گزارشهای تلویزیونی جز آنکه دردی و آزاری بر دردها و آزارهای روحی آدمها اضافه کند، کار دیگری نمیکند، خواسته است برای دقایقی هم که شده، تاثیری از نوع دیگر، بر آدمها بگذارد و راستی هم که در این کار موفق بوده است. از پلههای گالری هفت ثمر که پایین میایی، همه آن احساسهای آزار دهنده را خواسته یا ناخواسته آن بالا جا میگذاری و گربه ملوس کوچکی ورودت را با لبخند، خوش آمد میگوید. مردمی که برای دیدن نمایشگاه میآمدند، با درم بخش از لحظات خوبی که با دیدن کارها در گالری گذرانده بودند حرف میزدند و جوانهای علاقهمندی که متعلق به چند نسل بعد از او هستند، با کارهای کارتونیست 67 ساله احساس نزدیکی عجیبی داشتند. اینها درم بخش را جوانتر از آنچه بهنظر میرسد نشان میدهد. خودش که میگفت احساس یک جوان هجده ساله را دارد و این اصلا اغراقآمیز نبود اگر شما هم هیجان او را و لبخندهای واقعیاش را میدیدید.
آثار به نمایش در آمده در گالری هفت ثمر مجموعه کوچکی از هزاران اسکیس است که درم بخش در تمام سالهای هنرمند بودنش طرح زده است. طراحیهای سریعی که او زمانی آنها را به تصور «به درد نخور» بودنشان دور میریخته. طرحهایی که روزگاری، تنها نقش تمرکز دهنده برای ذهن خالقشان را بر عهده داشتهاند. آنها زمانی خلق شدهاند که درم بخش، برای یافتن سوژهای و یا پیدا کردن راهی برای طراحی سوژهای که در ذهن داشته، قلم بر کاغذ میکشیده و بهاصطلاح خودش «خط خطی» میکرده است. آثاری که خلق و بعد هم دور ریخته میشدهاند. طرحهایی که حالا، بهعنوان طراحیهای مستقل استاد، بر دیوارههای یک گالری لبخند را بر لبهای آدمهای بازدیدکننده میآورند و حالا میتوانند جغدهایی باشند که لم میدهند یا میخندند، شب و روز برایشان معنایی ندارد و همیشه خدا چشمهایشان باز است.
مجموعه دیگر حیوانات درم بخش با موفقیت و استقبالی که از همتایان گربه و جغدشان داشتهاند، میتوانند منتظر بمانند که روزی بر دیوارهای گالری دیگری آویخته شوند. کرمهای خاکی که میتوانند روزی روی بومهایی بلولاند یا گل و گیاهانی که از پیکره بومی برویند و بالا بروند. حیوانات و گیاهانی که میتوانند فیگور انسانی بگیرند. حتی شاید دور نباشد روزی که یکی شان را در حال کتاب خواندن، فکر کردن و با قاشق و چنگال پشت میز نهارخوری، در نمایشگاهی دیگر، ببینیم.
اختتامیه نمایشگاه، همراه بود با سالروز تولد شصت و هفت سالگی درم بخش و این، شیرینی نمایشگاه را دستکم برای خود او صد چندان میکرد. کامبیز درم بخش به این زودیها قصد پیر شدن ندارد. او میخواهد همچنان یک جوان هجده ساله باشد، او معتقد است با اینکه از لحاظ ذهنیت و انتخاب سوژهها به نوعی بلوغ دست پیدا کرده است، اما نگاه بسیار جوانی به دنیا دارد. او راه زیادی تا پیر شدن دارد، آنقدر زیاد که شاید هرگز به آن نرسد.